هر چی تو بخای ...

میز گردی برای همه

هر چی تو بخای ...

میز گردی برای همه

هه هه !!

باور کنید همه تلاشمو کردم !!


دست خودم نیست .یه وقتایی اصلا هوای نوشتن نمیاد . باید هواش بیاد آدمو بگیره تو خودش .


حالا یه بار دیگه تلاش می کنم ...




به کتابخونه م که نگاه می کنم سرگیجه م میگیره . از کتابای درهم برهم توش گرفته تا شاژر موبایل و جامدادی و ادکلن همه چیزی توش هست . دو تا تابلوی کوچیک هم هس که یکیش و ان یکاد با صفخه ی طلاییه و اون یکی عکس دو تا گوسفنده که عاشق همن و همدیگه رو بغل کردن ... 


گفتم بغل کردن یاده دو روز پیش افتادم . کاری به عقیده ی هیچ کسی ندارم .


از دید من عشق قشنگه . لذت قشنگه . هوس قشنگه ...


گاهی به این فکر می کنم که آیا ما آدمیم یا روبات ؟ اگر روباتیم روباتای عصبی ای هستیم ...


وقتی کسی داد و بیداد کنه کسی مسخره ش نمی کنه اما من دیدم دختری که می خندید و مسخره شد !!


اگر دختر و پسری همدیگه رو بزنن همه تشویق می کنن اما اگر همون دو نفر عاشقانه همدیگه رو بغل بگیرن یا خدای نکرده ببوسن همه شاکی میشن ...


چرا ؟ واقعا داریم کجا می ریم ؟ مگه ما آدم نیستیم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد