این پرنده ی مهاجر
همیشه عاشق پرواز
حالا با بالی شکسته
می خونه چه غمگین آواز
توی یک هجرت جمعی
دست بی رحم یه صیاد
اونو از جفتش جدا کرد
با تنهایی آشنا کرد
نجوای دو جفت عاشق
روی شاخه های تنها
شعری عاشقانه بود
صدای قشنگ بالش
تو فضای بی کرانه
بهترین ترانه بود
حالا تنها حالا خسته
با دلی از غم شکسته
بی صداتر از همیشه
با خودش تنها نشسته
با صدای غم گرفته ش
شعر تنهایی می خونه
سوز غمگین صداشو
اونی که تنهاست می دونه
+ بچه که بودم وقتی این ترانه رو می شنیدم می شستم عین بچه آدم یه گوشه واسه خودم گریه می کردم